کد خبر: 1281098
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۰
محبت مرد مغازه‌دار به یکی از اعضای باند سرقت سبب شد متهم از سرقت توبه و اعضای باند را به پلیس معرفی کند
آرمین بینا 

جوان آنلاین: محبت مرد مغازه‌دار به یکی از اعضای باند سرقت سبب شد متهم از سرقت توبه و اعضای باند را به پلیس معرفی کند. 
اوایل تابستان امسال، مأموران پلیس تهران تلفنی از دستبرد سارقانی به خانه‌ای در شمال تهران باخبر و راهی محل شدند. 
بررسی‌ها نشان داد سارقان با تخریب قفل در وارد خانه شده و مقدار زیادی طلا، پول و اموال قیمتی سرقت کرده‌اند. 
شاکی به مأموران گفت: «همراه خانواده‌ام به مسافرت رفته بودیم و امروز به تهران بازگشتیم. قفل در آپارتمانمان تخریب شده بود و وسایل خانه به‌هم ریخته بود که فهمیدیم سارقانی به خانه‌مان دستبرد زده‌اند. وقتی اموالمان را بررسی کردیم، متوجه شدیم تمامی پول، طلا‌ها و اموال قیمتی‌مان سرقت شده است.»
با شکایت مرد جوان، مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی سارقان آغاز کردند، اما سارقان هیچ ردی از خود به‌جا نگذاشته بودند. از سوی دیگر مأموران با شکایت‌های مشابه دیگری روبه‌رو شدند که نشان می‌داد سارقان به خانه‌های دیگری هم دستبرد زده‌اند. 

 عذاب‌وجدان 
چندی قبل در حالی که تحقیقات برای دستگیری باند سارقان ادامه داشت، پسر جوانی به اداره پلیس تهران رفت و اعضای یکی از باند‌های سارقان منازل تهران را به پلیس معرفی کرد. 
وی گفت: «مدتی قبل پدرم به خاطر بدهی به زندان افتاد و وضع زندگی‌مان به‌هم ریخت. وضع مالی‌مان خراب بود، به همین دلیل یکی از بچه‌های محل به من پیشنهاد داد وارد باند سرقت شوم. آنها سارقان منزل هستند و من هم با آنها ارتباط برقرار کردم. البته در سرقت‌های آنها شرکت نداشتم و فقط سرقت خرد می‌کردم، اما چند روز قبل عذاب‌وجدان به سراغم آمد و با اینکه می‌دانستم خودم هم مرتکب جرم شده‌ام و پایم به خاطر سرقت‌های خرد گیر است، اما تصمیم گرفتم این باند را لو بدهم.»

 بازداشت 
با اطلاعاتی که پسر جوان در اختیار مأموران قرار داد، بررسی‌ها نشان داد باندی که سارق خرد به مأموران معرفی کرده همان سارقان منزل هستند که از چندی قبل دست به سرقت‌های سریالی می‌زنند. بدین ترتیب مأموران مخفیگاه متهمان را شناسایی و سارقان را بازداشت کردند. مأموران در مخفیگاه سارقان مقداری وسایل سرقتی هم کشف کردند. تحقیقات از متهمان ادامه دارد. 

 کمک به پدر 
احسان که باند سارقان حرفه‌ای منازل را به پلیس لو داده، مدعی است به‌خاطر آزاد کردن پدرش از زندان تصمیم به سرقت می‌گیرد، اما یک حادثه باعث عذاب‌وجدان او می‌شود و باند سارقان را به پلیس معرفی می‌کند. 

 احسان پدرت به چه جرمی زندانی شده؟ 
پدرم کاسب بود و مثل من هیچ سابقه‌ای نداشت، اما به خاطر چک بی‌محل ورشکست شد و به زندان افتاد. الان هم کلی بدهی دارد و من هم تصمیم گرفتم بدهی او را فراهم و پدرم را از زندان آزاد کنم.

با سرقت می‌خواستی پول آزادی پدرت را فراهم کنی؟ 
بله، البته قبل از اینکه وارد باند سارقان شوم، من و خانواده‌ام به افراد زیادی رو زدیم. از دوستان و بستگان گرفته تا افراد غریبه، اما هیچ‌یک از آنها کمکی به ما نکردند. البته آنها حق داشتند، چون وضعیت من و خانواده‌ام را می‌دیدند و می‌دانستند ما چیزی نداریم که به آنها پس بدهیم یا حداقل به این زودی‌ها نمی‌توانیم بدهی‌مان را پرداخت کنیم. 

چطور وارد باند سارقان شدی؟ 
خانواده ما درمانده شده بودند و من هم به شدت افسرده شده بودم. یک شب سر کوچه ایستاده بودم که یکی از بچه‌های محل به نام پژمان پیش من آمد. او خبر داشت پدرم به خاطر بدهی زندانی شده، به همین دلیل به من پیشنهاد وسوسه‌کننده‌ای داد. او گفت اگر دوست داشته باشم می‌توانم وارد باند سرقت آنها شوم. می‌گفت کافی است به خانه چند فرد پولدار دستبرد بزنیم تا پول خوبی به دست آوریم. پژمان خودش وضع مالی خوبی داشت و همیشه هم خوشگذرانی می‌کرد، من هم وسوسه و وارد باند سارقان منزل شدم. 

چند مورد با آنها به سرقت رفتی؟ 
من اصلاً با آنها به سرقت نرفته بودم. در واقع دوره آموزشی سرقت را طی می‌کردم و قرار بود وقتی حرفه‌ای شدم همراه آنها به سرقت بروم. 

پس الان به چه جرمی بازداشت هستی؟ 
سرقت‌های خرد. آنها به من گفته بودند برای اعضای باند خوراکی سرقت کنم. من از نوشابه، سیگار گرفته تا گوشت و مرغ و نان برای اعضای باند سرقت می‌کردم. قرار بود مدتی این سرقت‌های خرد را انجام دهم تا حرفه‌ای شوم. به قول خودشان اول باید خاک می‌خوردم و بعد به پول می‌رسیدم. البته هنوز حرفه‌ای نشده بودم که تصمیم گرفتم آنها را لو بدهم. 

چرا تصمیم گرفتی اعضای باند را به پلیس معرفی کنی؟ 
یک شب اعضای باند از من خواستند برای آنها نوشابه، سیگار و مقداری خوراکی سرقت کنم. برای سرقت وارد مغازه سوپرمارکتی شدم که صاحب آن یک پیرمرد بود. چند بسته سیگار و مقداری خوراکی سرقت کردم و مخفیانه داخل جیبم گذاشتم، اما غافل از این بودم که مغازه دوربین مداربسته دارد و پیرمرد متوجه شده من در حال سرقت هستم. وقتی می‌خواستم از مغازه بیرون بیایم او مرا صدا زد. وقتی برگشتم تازه متوجه دوربین مداربسته شدم و با خودم گفتم پیرمرد متوجه سرقت شده و می‌خواهد مرا نگه دارد تا پلیس برسد، اما او برخورد دیگری با من داشت، به‌طوری‌که راه زندگی‌ام را تغییر داد. پیرمرد نایلونی پر از خوراکی به من داد و گفت لازم نیست پول آن را بدهم. دلم شکست و عذاب‌وجدان به سراغم آمد. موضوع را به او گفتم و او هم گفت درست نیست برای آزادی پدرم سرقت کنم و قول داد با خیرینی صحبت کند تا آنها کمک کنند پدرم از زندان آزاد شود. پس از این برخورد تصمیم گرفتم سرقت را کنار بگذارم و باند سارقان را به پلیس معرفی کنم. 
حرف آخر؟ 
خوشحالم که تصمیم درستی گرفتم.

برچسب ها: سرقت ، پلیس ، سارق
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار